|
صبح پس ازبیدار شدن ازخواب و صرف صبحانه، باعلی به ساحل رفته تا، تنی به آب بزنیم.
خیابان اصلی آلانیا در امتداد دریا بود بطوریکه سمت شمال خیابان هتلها و فروشگاهها قرار داشت
و سمت جنوب خیابان هم رستورانهای ساحلی ، سپس به عرض حدود 100 متر فضای
خشک ساحلی مملو از جمعیت و متصل به دریای زیبای مدیترانه با آبی زلال و شفاف.
ساحل مملوازجهانگردان اروپایی بودکه برای تعطیلات به آلانیا آمده بودند بعضی از آنها هم
حتی از ایالات متحده آمده بودند.
متأسفانه ناخن شصت پای علی درگوشت رفته بود وبخاطرعفونت نکردن وارد آب نشدو
کنار ساحل مشغول تماشای مناظر طبیعی و انسانی بود!!.ازآنجائیکه میبایست ساعت 30/12
هتل راتخلیه میکردیم، به هتل بازگشته وپس از جمع کردن لوازم و خداحافظی از کارکنان
خوب هتل که با دعوت مجدد ما به آلانیا ، خوشحالی خودشان را از حضور ما در آنجا ابراز نمودند،
به طرف آنتالیا براه افتادیم.
134 کیلومترجادة ساحلی آلانیا به آنتالیا آنقدر داغ بود که ما روی موتور کباب شدیم! و
چشمهایمان ازسنگینیِ پلکها وگرما نزدیک به بسته شدن بودند.در ضمن برای کسی که تازه
از این جاده عبور میکند احتمال زیاد تصادف وجود دارد!! چون اکثر خانمها با پوشش مختصری
در کنار جاده رفت و آمد میکنند!!
بالاخره پس ازتوقفهای مکرر , و عبور از سهر کوچک «ماناوگات» و منطقه تاریخی «سیده» و
منطقه ساحلی توریستی «بلک» ، درساعت 30/3 به «آنتالیا» رسیدیم ویکراست به منطقة «لارا»
و هتل «کاپادوکیا» که من دوسال پیش درآن اقامت داشتم رفتیم.
منطقه لارا ، منطقه بسیار بزرگی است در شرق آنتالیا که هتلهای بسیار زیاد و مشهوری از جمله
هتل «اوفو» (شبی 70دلار) و «سرا کلاپ» (شبی 100دلار)در آنجا واقع شده.
استقبال گرم وصمیمی صاحب هتل و محمد که ازپرسنل بسیار فعال وفهیم آن هتل بودپس از
دوسال بسیار جالب بودوآنها تعجب میکردند ازاینکه من باهمان موتور دوباره به آنتالیا آمده بودم.
محمد خوشحالی خود را با تخفیف 10 دلار برای دوشب اقامت ابراز داشت
و ما برای دو شب اقامت 30 دلار پرداختیم.
پس از گذاشتن وسایل در هتل و استحمام ، سری به ساحل زدیم که البته در یا این روز کمی متلاطم بود.
تا نیمه های شب دو تایی با یک موتور از نقاط مختلف شهر دیدن کردیم و پس از خریدهای مختصری
و صرف شام ، به هتل بازگشتیم.
جالب اینکه با آن شکل و شمایل ما و موتور همه فکر میکردند همشهری خودشان هستیم
و بهمین خاطر وقتی با صحبت کردن میفهمیدند ایرانی هستیم ، جا میخوردند!!
و سر صحبت باز میشد و کی میتونست ته صحبت ببنده!!!ولی از شوخی گذشته
همین مساله کمک بزرگی برای ما بود تا دوستان زیادی پیداکرده و اصلا احساس غربت نکنیم.
همین جا بد نیست کمی درباره چیزهای خوردنی در ترکیه صحبت کنم که شام ما بعضی وقتها:
دوغ و بستنی و کیک و شیر،باطعمهای مختلف بود. ترکها از نظر تولید مواد غذایی و خوشمزگی
بسیار با سلیقه و صاحب نظر هستند.توصیه میکنم هر کس یه ترکیه رفت ، دوغ یادش نره!!
من خودم گاهی یک لیتر دوغ را یک نفس میخوردم که تا به حال از هیچ کارخانه ای در ایران ندیدم
که دوغی به اون خوشمزگی بتوانند درست کنند.
و کیکهای میوه ای که اصلا نیاز به خوردن نوشیدنی همراه یا پس از آن ندارد!!
|
سلام
ممنونم از اظهار لطف شما در وبلاگم
به شما حسودیم میشه چه زیبا سفر رو به تصویر کشیدید انگار خود ما هم که میخونیم داریم با شما سفر رو تجربه میکنیم
انشا الله سفر های بعدیتون رو هم بتونیم خاطراتشون رو بخونیم
موفق باشی
سلام و وقت بخیر
عجب سفر زیبا و باحالی داشتید خوش به حالتون
راستی سوغاتی ما چی شد
همیشه خوش و خرم باشید
میزبان هر روز شما با حافظ : سهیل
سلام آپ نکردید بیصبرانه منتظر خاطرات زیبای شما هستیم
موفق باشید
جمعه ها تعطیلید آپ نمیکنید..............
سلام
ممنون به من سر می زنید.
خسته نباشید.
مثل همیشه زیبا و خواندنی
منتظر بقیه سفر هستم
موفق باشید
درود
سفر جالبی دارید و ما هم همراه شما راستی دوغ فقط دوغ پگاه!!!!!
بدرود
سلام آقا پژمان
ان شاالله همیشه سفراتون به خوبی باشه
قربانه شما داداش بهروز
بازم سلام
قسمت نظرات بالا باز نشد یه چیزی بپرسم
میگم راستی با این موتور ها رفتید اینا موتور هاتون هستند؟؟
کاش خودتونم پیش موتور هاتون میایستادی با این کلک حد اقل شما رو با دوستتونم زیارت میکردیم
شوخی کردم موفق باشید