در سعه و احاطه حقیقت انسانی
درجهان گرعاشقی هست ای مسلمانان منم کافری یا مومنی یا راهبی هست آن منم
بایزید و شبلی و معروف کرخی یا جنید شافعی و بو حنیفه مالک و شیبان منم
عرش وفرش ولوح وکرسی ازثریا تا ثری هرچه بینی اندرآن باوصل وبا هجران منم
قابَ قوسَینُ و تدلی و دنی هر سه به هم بلکه انجیل و زبور ومصحف و قرآن منم
عُزی و لات وچلیپا بعل و طاغوت و صنم کعبه و سعی و صفا و مذبح و قربان منم
دردی و ساقی ومطرب باده و رود وسرود شاهد و شمع و شراب و سرور مستان منم
صدق وکذب ونیک وبد دشواروآسان سربه سر بلکه علم و فضل وزهد وتقوی و ایمان منم
آتش دوزخ یقین دان با جحیم و با سعیر بلکه فردوس وجنان وحوری ورضوان منم
این زمین و آسمان با هر چه داخل اندر آن با ملائک با پری با جن و با انسان منم
شمس تبریزی چه مقصودست ازین دعوی که کرد
هست مقصودم ازین دعوی که جان ِ جان منم
سلام به قول بزرگ گرامی اول شدم طلا
بازم سلام به به دومم شدم نقره مال خودمه
هوراااااااا
به به سوم مال خودم برنز
جاهای دیگه که ما مدالی کسب نمیکنیم از بس ما شاالله دوستان زرنگ هستند
خوب مدالا تموم شد خیالم راحت شد حالا بریم سر اصل مطلب
سلام
به به از اون شعراست ها
واقعا چه انتخابی
احسنت
البته با کمی تقلب میگم که واقعا هر چی که هست در خود ما و وجود ماست
همانگونه که در اخر شعر اشاره شده
شمس تبریزی چه مقصودست ازین دعوی که کرد
هست مقصودم ازین دعوی که جان ِ جان منم
هست مقصودم از این دعوی که جان جان منم
بهشت و جهنم و حوری و پری و جن و هر چه که هست از وجود خود ما سر چشمه میگیره و مانند ایینه که نور بهش میخوره بازتابشش برمیگرده
کارها و وجود پاک یا زشت ما ست که همه چیز رو شکل میده
موفق باشی
مدالهام یادت نره
طلبم باشه
اینجا چه خبره ؟
مدال پخش کنونه؟
به منم بدین
پژمان جان وب لاگ زیبا و پر محتوایی دارید و مطالب بسیار سنگین و پر معنایی رو توش مینویسید
فقط یه ایراد کوچولو داره
اونم اینه که فونتتو نو بزرگ انتخاب می کنید و این باعث میشه سطر شعر بهم بخوره
اگه یه کم فو نتتو نو کوچیک تر بردارید زیبا تر می شه
موفق و پیروز باشید
درود
آقا پژمان آفرین
شما این همه هنر داشتی و رو نمیکردی؟
اهل دل و هنر که هستی..
استاد طراحی و تزئینات وب هم که هستی..
حوش سلیقه هم که هستی..
خوش به حالت
بدرود
سلام
ممنونم که به من سر زدید
خیلی واسم سخته واسه مطالبتون نظر بدم
چون احتیاجی به نظر نداره همه حرفا توش گفته شده و کامل کامله
به قول خودتون خاموش باشم بهتره اما همینقدر بگم که هر چه ما بکاریم همونو برداشت میکنیم
نیکی کن تا نیک ببینی
موفق باشید
سلام آقا پژمان
روزی شمس تبریزی از دیاری میگذشت جمعی را دید که حلقه درس تشکیل داده اند و استاد آنها مولوی بود
کتاب را از دست مولوی گرفت و گفت:این چیست؟ مولوی گفت: این علم قال است تورا بدان راهی نیست
شمس کتاب را در آب انداخت و مولوی برآشفت و گفت: این چه کار بود که کردی؟ شمس کتاب را از آب برگرفت بی آنکه خیس شده باشد و به مولوی داد
مولوی سخت متعجب شد و گفت: این چیست؟
شمس گفت: این علم حال است تورا بدان راهی نیست.
شمس برفت و مولانا حلقه تدریس را رها کرد و از پی اش روان گشت و آن شد که اکنون میشناسیمش!!!!
موفق باشی