بجوشید بجوشید که ما بحر شعاریم بجز عشق بجز عشق دگر کار نداریم
دراین خاک دراین خاک دراین مزرعه پاک بجز مهرو بجز عشق دگر تخم نکاریم
چو پستیم و چو مستیم از ان شاه که هستیم بیایید بیایید که تا دست براریم
مپرسید مپرسید ز احوال حقیقت که ما باده پرستیم نه پیمانه شماریم
شما مست نگشتید از این باده نخوردید چه دانید چه دانید که ما درچه شکاریم
تو بدری و خورشید تو را بنده شدهست
تا بندهی تو شدهست تابنده شدهست
زان روی که از شعاع نور رخ تو
خورشید منیر و ماه تابنده شدهست
سلام خوب هستین وبلاگتون خیلی قشنگه راستش چون من ازش خوشم اومد
با اجازتون شما رو وی لینک میزارم
به من یه سری بزنید خوشحال میشم موفق باشید
یا علی
خداحافظ.