نهان در جهان
نهان در جهان

نهان در جهان

خاطرات سفر به ترکیه سال ۱۳۸۱ قسمت چهارم

 

                                                 

شنبه 22/4/81

 

 

صبح پس از صرف صبحانه، «مالاتیا» را به مقصد شهرمرسین ترک کردیم.

 

درخارج شهر روغن موتورها راتعویض وزنجیرها راریگلاژ و روغن کاری کرده

 

 ودرجاده های زیبای این مسیر قرارگرفتیم.

 

با وجود اینکه این قسمت از کشور عریض ترکیه یعنی قسمت شرق ترکیه مسیر

 

 وقت گیر و نفس گیری هست و پیچ و خم های زیادی دارد، ولی

 

زیبائیهای طبیعی و چشمه سارها و کوهستانهای زیبا و آبشارهاوچشم اندازهای دیدنی آن ،

 

 خستگی راه را از بین میبرد.

 

 

بعد از شهر«مارلی» وعوارضی، وارد اتوبان بسیاربزرگ وزیبای آدانا شدیم.

 

4 لاین مسیررفت وبرگشت بدون کوچکترین شیب، تا250کیلومترسرعت را

 

 حتی در پیچها مطمئن میکرد.

 

مدتی نگذشته بودکه بنزین من وعلی روی رزرو رفت وامیدوار بودیم تاقبل از 60کیلومتر

 

 به یک پمپ بنزین برسیم. متأسفانه اتوبان درارتفاعات ادامه میافت وتونل عظیمی

 

که اتوبان از آن میگذشت نیز انتظارمان رامیکشید اماپمپ بنزینی یافت نمیشد.

 

در همین اثنا وپس از یک پیچ، علی رادرآیینه ندیدم وتوقف کرده وهرچه منتظرماندم علی نیامد.

 

کمی به عقب برگشته که دیدم علی کنار موتورش ایستاده! من میدانستم که تا 10کیلومتر

 

دیگر بنزین دارم. انتظارمان نیز برای کمک بیفایده بود.

 

 

تصمیم گرفتیم تاباطناب موتورعلی رابکسل کنیم. خوشبختانه تونل را پشت سرگذاشته

 

و وارد سرازیری شدیم. بنزین موتورمن هم درهمین موقع تمام شد! حدود 5کیلومتر دنده خلاص

 

 وموتورخاموش به پائین آمدیم ومقداری هم مسیر مستقیم، ولی آفتاب سوزان وتشنگی

 

 مانع ازادامة این عمل میشد.

 

در همین موقع چشممان به یک اتومبیل امداد اتوبان روشن شد. علی پیش موتورها

 

ماند و من با امدادخودرو ترکها به پمپ بنزینی که حدود 3 کیلومتر با ما فاصله داشت رفتیم.

 

در راه شوخیهای مرد امدادگر درباره جاهای دیدنی و محل های تفریحی ترکیه!!،

 

 مقدار زیادی از خستگی و نگرانی من را از بین برد،بهرجهت  20لیتر بنزین گرفتیم

 

 و مشکل حل شد و از مرد مهربان و صبور امدادخودرو خداحافظی کرده و به ادامه راه پرداختیم.

 

 

کم کم هوا رو به داغی میرفت و خورشید هم مستقیم توی چشمامون میزد.

 

پس ازعبورازکنارشهربزرگ وزیبای «آدانا»، علی متوجه شدکه باک بنزینش نشت

 

 میکندوبه شدّت ، بنزین ازناحیة جلوی باک خارج میشود. بناشد تا در مرسین باک راتعمیرکنیم.

 

حدودساعت 5 بعدازظهرواردشهر زیبای «مرسین» شدیم.پس از طی مسافتی

 

 در حدود2500 کیلومتر و دیدن دریای آبی مدیترانه ضمن ایجاد احساسی خوب،

 

 باعث زایل شدن خستگی نیز بود.اول کاری که کردیم دستامونو به آب مدیترانه متبرک کردیم!!

 

 

چند پلیس موتور سوار کنار هم ایستاده بودند که وقتی ما سراغ یک هتل خوب و ارزان قیمت

 

 را از آنها گرفتیم ،پس از گپی چند دقیقه ای!! یکی از آنان ما را به هتلی شیک و

 

مناسب(شبی 30 میلیون) وموردپسندعلی درنزدیکی اسکله کشتیهای تفریحی برد وهمانجا

 

 مستقر شدیم. جلوی درِ هتل، عدهزیادی دورمان جمع شده وباتعجب، سؤالاتی ازماواز

 

 موتورهایمان میکردند.ما هم دست و پا شکسته پاسخ آنها را میدادیم!!

 

 

لازم بذکر میدانم که چون کمتر ایرانی به این شهرها مراجعه میکند بهمین خاطر دیدن ما

 

آنهم با موتور برای دوستان و برادران ترک جالب توجه بوده و تقریبا نسبت به توریستهای

 

 دیگر کشورها باماارتباط بهتر و دوستانه تری برقرار میکردند.

 

جالب اینکه باوجود اختلاف زبان میان ماوترکها، آنهاعلاقةزیادی به حرف زدن با ما داشتند.

 

علیرغم خستگی فراوان، پس ازگرفتن دوش!دستی به آب دریای مدیترانه زده،

 

 تا پاسی ازشب مشغول پیاده روی درنقاط مختلف شهر بودیم.

 

درکنار اسکله عده زیادی ازمردم درکشتیهای دوطبقه همراه باموزیک زنده مشغول رقص وپایکوبی بودند.

 

 لازم بذکراست که با تعطیلی اکثرمکانها در ساعات عصر محلهای تفریحی شروع به کارمیکنند.

 

 وتقریباً همه جهت رفع خستگی روزانه به محلهای مورد علاقه مراجعه میکنند.

 

 

 

در راه برگشت و نزدیکیهای هتل ، صدای رقص و پایکوبی یک جشن عروسی،

 

ما را به آنجا کشاند و دقایقی را هم آنجا سپری کرده وکم مونده بود علی بره وسط برقصه!!

 

البته این نکته را متذکر برم که خواننده درک بهتری از فضا داشته باشدو آنهم در سالم بودن

 

 محیط و رعایت شئونات خانوادگی میان ترکها است بطوریکه در همین مجلسی که ذکر شد

 

 حدود 80 درصد از خانمها با پوشش کامل اسلامی و لباسهای کاملا پوشیده بودندوبقیه هم

 

 که با سر باز بودند جوانترها بودند و باز با لباسهای پوشیده و مردها هم با ظاهری

 

 ساده و آراسته. شخصا بسیار از فضای سالمی که در بین ترکها وجود داشت لذت بردم

 

 و شب رابا خاطره ای خوش به رختخواب رفتیم.

 

                                                 

 

نظرات 5 + ارسال نظر
مرورگر.کام پنج‌شنبه 7 اردیبهشت‌ماه سال 1385 ساعت 10:56 http://www.moroorgar.com

آخرین اخبار ایران و جهان در بزرگترین آرشیو خبری در ایران. خبر+عکس. :: اخبار را در www.moroorgar.com حرفه ای بخوانید ::

دختری که هیچ کس و جز تو نداره پنج‌شنبه 7 اردیبهشت‌ماه سال 1385 ساعت 11:28 http://banooyemah.blogsky.com

سلام
مسافری هستم به مقصد بهشت َ در این سفر به دنبال هم راهی میگردم که همسفر م باشد . همسفری متفاوت از دیگران با تفکر بالا و اهل علم و دانش با کوله باری از معرفت که همراهی ام کند شاید در این سرزمین یافتم
موفق باشی

بزرگ پنج‌شنبه 7 اردیبهشت‌ماه سال 1385 ساعت 21:51 http://ahletamiz.blogfa.com

درود
عجب سفر جالبی یک جورهایی یاد سفر برادران امیدوار افتادم که آنها هم با موتور دور دنیا را گشتند
این مسیری که شما رفتید باید خیلی جالب بوده باشه خصوصا آشنایی با مردم خونگرم ترکیه و آداب و رسوم آنها..
به انتظار بقیه ماجرا هستم
بدرود

ساغر شنبه 9 اردیبهشت‌ماه سال 1385 ساعت 01:26 http://sokoote-del.blogsky.com

سلام
خسته نباشید
واقعا از خواندن خاطراتتون لذت میبرم و جاهایی را که شاید تا به حال اسمشون را هم نشنیدم باها شون آ شنا میشم باز هم ممنون ب خاطر این همه همت

موفق باشید

پیام شنبه 9 اردیبهشت‌ماه سال 1385 ساعت 12:25 http://hasood.blogsky.com

سلام من برای اخرین بار اپ کردم سر بزنید موفق باشید و سربلند یاعلی خداحافظ.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد