گوهر جان آدمی
ای یار جها نـدیـده بگو تا ز کیانـیـم خود را چه شناسیم چه گوییم و چه دانیم
تا خودزکجاییم وچه چیزیم وچه جنسیم دیویـم و سبــاعـیم و یـا زآدمیــانـیـم
زآبیـم و زخاکـیم و ز بادیـم و ز آتـش یـا خـود ز معـادن ز نبات و حیوانیـم
ای بـفـرما که دلم خون شـد ازیـن فکـر ما نطـفه ی جسمیـم و یا نقطه ی جانیـم
در بوتۀ توچون زرودرمجمره ات عود در آتـش سوزان تو مسعـود از آنیـم
ما موسی ِ طوریم چرا از تو به دوریم ما زیور حوریـم چرا جـلوه ندانیـم
ای جان وجگرگوشه چنین طرفه سوالی کـردی تو جوابت بدهـیـم و بنشـانیـم
ما گنـج وطلسمـیم ومُسما وهـم اسمـیـم هم صورت و معنی و هم اینیم و هم آنیم
ما گوهر پاکـیم و دریـن عالـم خاکـیم انسـان شـریفـیـم و ملایک صفـتانیـم
این ذره که ماییـم ز خورشـید سماییـم ما نور خـدایـیـم هویـدا نـه نهـانیـم
از عالـم قدسـیم وز آن مجلس انسـیـم ما طـوطی عـرشـیـم و دریـن بنـد نمانیـم
هر گـه که بمـیریـم یقـین دان که نمیریم آنجــا که اسـیـریـم امیـر دو جهـانیـم
از جنس الستـیـم همان عهد که بسـتـیـم بالله نشـکســـتـیـم برآنیــم برآنیــم
مرغ جـبـروتـیـم همـای ملـکوتـیـم اینجا به چه پویـیـم قـفـس را شـکـنانـیم
شمـس الحـق تـبریز بـده بـوی وصــالی کـز جـنس الـستـیـم به دیـدار عـیـانـیـم
و در انتها می آورم که:
بیرون ز تو نیست هر چه در عالم هست از خود بطلب هر آنچه خواهی که تویی
| |||
بیرون ز تو نیست هر چه در عالم هست
از خود بطلب هر آنچه خواهی که تویی
سلام
واقعا که چه زیبا و بجا فرمودند
هر چه هست از درون ما بیرون میاد
خوبی ...بدی...گناه .شیطان.....و اثارش باز به خودمون برمیگرده
مثل شکست نور
ممنون از حضورتون و مطالب قابل تاملتون
با سپاس فراوان
دوست من سلام!
زیبا و دلنشین می نویسید.
فقط اگر موزیک تان را تغیر دهید و موزیک ملایم تر مانند بانوی سیب بگذارید خیلی زیباتر می شود.
بدرود!
درود
در دایره قسمت ما نقطه تسلیمیم
لطف آنچه تو اندیشی حکم آنچه تو فرمائی
سلام دوست عزیز
وبلاگ قشنگی داری
خوشحال میشم سر بزنی
سلام تبریک میگم زیباست.
سلام ووقت بخیر
با تشکر از حضور گرمتون و با تبریک به مناسبت فرارسیدن فصل زیبای بهار که امیدوارم براتون سراسر از شادی و سرور باشه
وبلاگ صبح بهاری با یک هفت سین آپ شد تشریف بیارید و ببینید
با تشکر از حضور گرم و صمیمانه شما : سهیل
سلام
سال خوبی را براتون آرزو می کنم
عیدتون مبارک
موفق باشید